پاسخ: با سلام در پاسخ به سوال شما بايد تصريح و تاكيد نمود كه بيشتر نقاط ايران كه ابتدا سني بودند و سپس شيعه شدند مناطق شمالي ايران از همان ابتدا داراي گرايش مذهبي شيعه بودند. در ادامه و در پاسخ به اين سوال كه مذهب شيعه توسط چه كسي در ايران رواج يافت به توضيح بيشتر مطلب نخست نيز خواهيم پرداخت:
نفوذ و گسترش تشيع در ايران
گرايش به تشيع در ايران, به صورت دفعي و ناگهاني نبود; بلكه تشيع در ايران سير تدريجي زير را داشته است:
1. نفوذ تشيع در ميان موالي ايران در عراق; (مراد از موالي: ايرانيان ساكن[1] در مناطق عرب نيشيني است كه تحت حمايت يكي از طوايف عرب قرار ميگرفتند).
2. نفوذ تشيع در مناطق مركزي ايران همچون قم ، كاشان، آوه؛
3. توسعه گرايش هاي شيعي با روي كار آمدن بني عباس؛ هر چند در ادامه حاكمان عباسي از بزرگترين دشمنان اهل بيت شدند اما حركت اوليه و سنگ بناي اين حركت توسط شيعيان پايه گذاري شده وشعار آنان: «فرد برگزيده از آل محمد(ص) بود».
4. فتح طبرستان به دست علويان و ايجاد سلسلهها و حكومتهاي كوچك و بزرگ شيعي در آنجا[2]; . با توجه و مطالعه اسناد اين سخن درخواهيد يافت كه اصولا مردم مناطق شمال ايران از همان ابتدا به مذهب تشيع گرويدند ، نه اينكه ابتدا سني و سپس شيعه شده باشند.
5. برپايي حكومت شيعيه مذهب آل بويه و دعوت از بزرگاني همچون شيخ صدوق براي مناظره با علماي اهل سنت و حمايت از عالمان و افكار شيعي [3];
6. نفوذ تشيع پس از حمله مغولها;(با نفوذ برخي از بزرگان و متفكران شيعه به دربار مغول. زيرا اين گروه تنها راه كم كردن خسارت و صدمات جبران ناپذير مغولان به جهان اسلام را نفوذ در ميان آنان و تغيير و تصحيح افكار آنان ميدانسنتد.
7. روي كار آمدن دولت صفويه.
بر اين اساس, نميتوان براي نفوذ تشيع و علاقه به اهل بيت در ايران, يك عامل يا دو عامل ذكر كرد.
ايرانيان با حضور مولاي متقيان و اسوه عدالت امام علي(ع) در كوفه (كه در آن زمان جمع بسياري از ايرانيان مسلمان شده را در خود جاي ميداد و از اين گروه با عنوان موالي ياد ميشد) با اهلبيت و افكار و عقايد آنان بيشتر آشنا شده و گرايششان به تشيع آغاز گرديد. مهاجرت برخي طوايف عربِ شيعه به قم و ايجاد پايگاهي شيعي در قلب ايران سرآغازي بر گسترش اين حركت بود.
دولت علويان طبرستان از اولين حكومتهاي شيعه مذهب ايران بود و برخي از حاكمان آن عبارت بودند از: حسن بن زيد، محمد بن زيد علوي، حسن بن علي اطروش، حسن بن قاسم داعي و ... . تا آنكه در دوره آل بويه (قرن چهارم به بعد) برخي شهرهاي ايران تبديل به شهرهايي كاملا شيعه نشين شد. بعلاوه در اين دوره از برخي شهرها به عنوان «مراكز تشيع» نيز ياد ميشود همانند: قم، ري، كاشان و ... . شيعي بودن حكومت آل بويه خود از فاكتورهاي مهم جذب مردم به تشيع بوده است. پس از اين مقدمات و گذشت صدها سال صفويان به قدرت رسيدند. آنان با اعلام تشيع به عنوان مذهب رسمي ايران خدمات شايان توجهي در اين زمينه ارائه كردند. هرگز از اين نكته نبايد غافل شد كه: پادشاهان صفوي تنها به ترويج مذهب تشيع پرداختند و آن را در تمام مناطق تحت نفوذ خود گسترش دادند. وجود پيشينه تشيع به صورت منسجم و متمركز در نقاط مركزي(قم، ري، كاشان، آوه و...) و نوار شمالي (مناطق طبرستان) ايران و به صورت پراكنده در بسياري از شهرهاي ايران (همانند نيشابور، طوس و ...) تاثير بسزايي در تسريع پذيرش اين روند داشت. تا آنجا كه مورخين نوشتهاند: اصرار شاه اسماعيل در رواج مذهب تشيع، با دشواري چنداني روبرو نشد. اين درست است كه او تهديدات فراواني ميكرد، اما در عمل بسياري از مردم به طور آرام و طبيعي شيعه شدند.[4]
در زمان شاه عباس هم اين روند آرام و طبيعي به صورت تدريجي ادامه داشت[5] (و همانگونه كه گذشت تهديد بود اما غالبا عملي نميشد). در برخي از اسناد تاريخي آمده است كه وي از مشوقهاي فرواني نيز براي شيعه كردن مردم استفاده ميكرده است. از جمله وي در سمنان طي فرماني آورده است: اگر كسي شيعه شود از ماليات معاف خواهد شد.[6] چنين دستوري از شاه عباس در مورد مردم نطنز نيز ثبت شده است.[7]
نتيجه آنكه: روند تشيع و فشار بر اهل سنت از زمان شاه اسماعيل آغاز شد و در زمان ديگر سلاطين صفوي نيز ادامه يافت. اسناد تاريخي نيز منكر تهديد مردم نيست اما عملي شدن تهديدات در موارد بسيار اندكي بوده است. اندك بودن اين موارد، از مقايسه آنها با عملي كه اهلسنت با شيعيان (در همان برهه از زمان) ميكردند به راحتي بدست ميآيد كه براي اطلاع شما فقط به گوشهاي از آنها اشاره خواهيم كرد و مطالعات بيشتر در اين زمينه را به خود شما واگذار ميكنيم:
يكي از مورخان غربي به نام «براون» گزارشي از قتل عام شيعيان در دولت سني مذهب عثماني آورده وتعجب كرده كه چرا مورخان ايراني از قتل عام شيعيان در كشور عثماني چيزي نگفتهاند يا كم گفتهاند. وي ميگويد: در يكي از اين قتل عامها كه در سال 919 رخ داد، قريب به چهل هزار نفر به قتل رسيدند. به نقل مورخين، سلطان سليم به واليان خود در آناتولي شرقي و ديگر مناطقي كه اكثريت ساكنان آن را شيعيان تشكيل ميدادند، دستور داد تا به گونهاي پنهاني شيعيان حيدري را از هفت ساله تا هفتاد ساله، شناسايي و نام آنها را در دفاتر مخصوص ثبت كنند. پس از آن دستور قتل آنان را صادر كرد.[8]
در موردي ديگر، سپاهيان عثماني (كه به آنان ينيچري ميگفتند) در نامه اي شكوه آميز پس از نبرد چالداران در تبريز (ميان صفويان و عثمانيان) براي سلطان سليم نوشتند: قريب چهل پنج هزار نفس در مملكت ما و قريب بيست هزار نفس در خاك ايران به صِرْف اتهام شيعه بودن و اِلْحاد، طعمه شمشير گرديدند. علماي متعصب ما، به ما از معناي رَفْض(تشيع) و الحاد اطلاع كامل نداده و اعلي حضرت همايوني را نيز اغفال كردهاند و باعث ريخته شدن خون آن تعداد نفوس مكرمه شده، ما را به قتل مسلمين واداشتند.[9]
سپاهيان عثماني پس از آگاهي از اينكه: اين تعداد مسلمان بوده و تنها اتهامشان تشيع بوده است از عمل خود پشيمان شده نامه اعتراض آميز فوق را به سلطان خود نوشتند.
حتي تا اواخر عهد صفوي، زماني كه افاغنه بر ايران حاكم شدند، هنوز فتواي كشتن رافضيان(شيعيان) به صراحت تمام از استانبول (دربارِ سلاطينِ سني عثماني) صادر ميشد.[10]
در نتيجه پس از مطالعات و مقايسه اعمال اهلسنت با شيعيان در آن دوره تاريخي ميتوان اين نتيجه را گرفت كه اعمال شاه عباس بيشتر جنبه مقابله به مثل داشته و هر آنچه را اهلسنت آن زمان با شيعيان انجام ميداند وي متقابلا با اهل سنت انجام ميداد. به عنوان نمونه: «علماي اهل سنت فتوا داده بودند كه ريختن خون هر ايراني برابر است با كشتن هفتاد كافر» !! وي نيز پس از دسترسي و اسير كردن آنان دستور داد آنان را به سخت ترين وضع هلاك كنند و ...[11] اما وي هرگز چنين رفتاري را با ساير اديان نداشته است.[12]
جهت مطالعه و كسب اطلاعات بيشتر در اين زمينه به كتاب زير مراجعه فرماييد:
1- رسول جعفريان، صفويه در عرصه دين،فرهنگ و سياست، قم، پژوهشكده حوزه و دانشگاه، 1379ش.
2- نصرالله فلسفي، زندگاني شاه عباس اول، تهران، دانشگاه تهران، 1353ش،چاپ سوم، ج3، ص35-39. و مقاسيه كنيد رفتار شاه را با ديگر مذاهب، در صفحات بعدي.
[1] . اين افراد از سه دسته زير تشكيل ميشدند: 1- برخي از اين افراد ايرانيان حاضر در سپاه ساساني بودند كه به اسارت در آمده بودند. 2- برخي ديگر سپاهياني بودندكه به همراه فرمانده خود به اسلام گرويده و مسلمان شده بودند.3- و برخي ديگر ساكنان همان منطقه بودند.
[2] . جهت مطالعه و كسب اطلاعات بيشتر در اين مورد ر.ك: ابن اثير، الكامل في التاريخ، ذيل حوادث سالهاي: 250 به بعد. نكته قابل توجه آنكه اين منبع تاريخي به فارسي نيز ترجمه شده است.
[3] . در اين زمينه ميتوانيد به مقاله: شيخ صدوق و ركن الدوله، بررسي تعامل دانشمند بزرگ شيعه با حاكم بويهي، نويسنده: سيد علي حسينپور، مجله علمي- ترويجي معرفت، شماره 129، شهريور1387ش. مراجعه فرماييد.
[4] . رسول جعفريان، صفويه در عرصه دين،فرهنگ و سياست، (قم، پژوهشكده حوزه و دانشگاه، 1379ش) ص34.
[5] . پيشين.
[6] . پيشين، به نقل از: سيماي استان كرمان، ج1، ص119.
[7] . پيشين به نقل از: اعظمي واقفي، ميراث فرهنگي نطنز، ص57.
[8] . رسول جعفريان، صفويه در عرصه دين،فرهنگ و سياست، ص38 به نقل از: براون، تاريخ ادبيات ايران از ظهور قدرت صفوي تا ...، ص81-82.
[9] . محمد عارف، انقلاب الاسلام بين الخواص و العوام، ص118.
[10] . لكهارت، انقراض سلسله صفويه، ص293-294.
[11] . نصرالله فلسفي، زندگاني شاه عباس اول، تهران، دانشگاه تهران، 1353ش،چاپ سوم، ج3، ص38.
[12] . پيشين، ص67-93 پيرامون نحوه رفتار شاه عباس با عيسويان است و از ص201به بعد رفتار وي با ارامنه ارمنستان بيان شده است. نكاتي نيز از ص293 به بعد ثبت شده است.
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: <-TagName->
نوشته: ناصر طاهري در: پنج شنبه 2 شهريور 1391برچسب:, |
|