آرشيو موضوعات

بايگاني

امار و اطلاعات

 
No Image
اصول قرائت کسائى پيوند ثابت
اصول قرائت کسائى

 

چكيده:

 

امام القراءة ابو الحسن على بن حمزة بن عبدالله الاسدى معروف به کسائى (119 ـ 189 هـ ق ) سومين قراء از کوفه، قراءت خود را از حمزه بن حبيب و محمد بن ابى ليلى اخذ کرده، و در دوره خلافت هارون الرشيد مى زيسته، و معلم امين و مأمون فرزندان او بوده، و بعد از حمزه رياست اقراء کوفه را داشته است، او در فقه و عربى و قرآن يد طولائى داشت، و بعضى از مورخين او را شيعه شمرده اند . راويان او : 1 ـ ابو الحارث عيسى بن وردان مدنى ( م ـ 260 هـ ق ) 2 ـ ابو عمر حفص بن عمر بن عبدالعزيز الدورى بغدادى معروف به الدورى که راوى ابو عمرو هم مى باشد ( م 246 هـ ق ) که اين دو بدون واسطه از کسائى روايت کرده اند .

 

 

توضيح:

 

بسمله

 

در وصل تمام سوره ها (جز توبه) بسم الله را خوانده است .

در ضمائر

در وصل کلماتى مانند : عَلَيهُمُ القَولَ ـ اِليهمُ اثنين قُلُوبِهُمُ العِجلَ ـ قَتلهُمُ الاَنبياءَ که ماقبل ضمير مکسور، يا ياء ساکنه باشد، به ضم هـ و م و در وقف بر آنها به کسر هـ و سکون م خوانده است .

 

در هاء کنايه :

 

يتَّقهِ (نور) به کسر ق و هـ با اشباع آن يتَقّهِى و فَاَلقِه (نمل) را بکسر هـ با صله فَاَلقِهى، ولى در وقف، هر دو را به سکون هـ خوانده است . کلمه يرضَهُ (زمر) را با اشباع ضمه هـ يرضَهُو و اَرجِه (اعراف ـ شعرا) را به کسر هـ با اشباع آن، اَرجِهى و در وقف به سکون هـ، و فِيهِ مُهاناً (فرقان) را به قصر هـ، وَ ما اَنسانيهَ (کهف) و عليهَ اللهَ (فتح) را به کسر هـ در هر دو خوانده است .

کسائى، هاء ضمير هو ـ هى را وقتى بعد از (واو ـ فاء ـ ل ) واقع شوند، به سکون خوانده است، مثل : وَ هْوَ ـ و َهْى ـ لَهْيَ ـ لَهْوَ ـ فَهْيَ ـ فَهْوَ . و در ثُمَّ هوَ (قصص) هم چنين کرده است .

هرگاه ماقبل افعالى که همزه وصل در ابتداى آنها به ضم خوانده مى شود، حرف ساکنى باشد . مثل : فَمَنْ اضْطُرَّ . کسائى براى رفع التقاء ساکنين، ساکن ماقبل را به ضم خوانده است، مثل : فَمَنُ اضطُرَّ ـ اَنُ اعبُدَّالله ـ اَوُ ادْعُوا ـ فَتيلانُ انْظُر .

 

مد :

 

مد متصل و منفصل را به توسط کشيده است، و در ساير مدها هم مثل حفص عمل کرده است .

 

همزه ها :

 

اَئِنَّکُم لَتَأتُونَ ـ اَئِنَّ لَنا (اعراف) ءَامَنتُم (اعراف ـ طه ـ شعرا) ءَاَعجَميٌ (فصلت) تمامى را با دو همزه به استفهام و تحقيق هر دو خوانده است . يضاهُون (توبه) را به ضم هـ بدون همزه، و ترجى (احزاب) را به کسر ى بدون همزه خوانده است .

لفظ استفهام که در 11 موضع از 9 سوره قرآن کريم تکرار شده، کسائى باستفهام در لفظ اول و اخبار (بدون همزه استفهام ـ اِنّا) در لفظ دوم خوانده و در موضع عنکبوت (28 ـ 29) هر دو را باستفهام، و در موضع نمل باستفهام در اول و با افزودن ن بدون همزه استفهام اِنَّنا در دومى خوانده است .

کلمه الذيب را هر جا آمده و ياجوج و ماجوج (کهف ـ انبيا) و مُوصَدَة (بلد ـ همزه) به ابدال همزه به حرف مدى مجانس حرکت ماقبل خوانده است .

فعل امر مشتق از سؤال مانند : فَسْئَلْ ـ فَسْئَلوُهُنَ ـ وَ اسئَلُو اللهَ را در هر حال با حذف همزه عين الفعل : فَسَلْ ـ فَسَلُوهُنَّ ـ وَ سَلُوا اللهَ خوانده است .

فعل اَرَاَيتَ را نيز در هر حال با حذف همزه دوم آن اَرَيتَکَ ـ اَرَيتُم ـ اَفَرَيتَ تلاوت کرده است .

در چهار موردى که حفص با سکت خوانده، عوجاً قيماً (کهف) مرقدنا هذا (يس) من راق (قيامه) بل ران (تطفيف) به ادغام و بدون سکت خوانده است .

                  �

ادغامات :

 

الف : ذال اذ را فقط در پنج حرف (ت ـ د ـ ز ـ س ـ ص ) ادغام کرده است . اِذ تَّخلُقُ ـ اِذ صَّرَفنا . همچنين، ذال ساکنه رادر ت، مثل عُذْتُّ (غافر ـ دخان ) فَنَبَذْتُّها (طه) وَ اتَّخَذتُّم و بقيه صيغ آن ادغام نموده است .

ب : دال قد را در هشت حرف (ج ـ ذ ـ ز ـ س ـ ش ـ ص ـ ض ـ ظ) ادغام نموده، و دال ساکنه را در ث ـ يرِِد ثَّوابَ الدُّنيا (در موضع آل عمران) و دال ملفوظ از صاد را در کهيعص ذِکرُ (مريم) به ادغام خوانده است . ج : تاء تأنيث را در شش حرف (ث ـ ج ـ ز ـ س ـ ص ـ ظ )ادغام نموده: کَذَّبَتْ ثَّمودُ ـ نَضِجَتْ جُّلُودُهُمْ ـ خَبَتْ زِّدْناهُمْ .

د :و لام بل، هل را در تمامى حروف هشت گانه ( ت ـ ث ـ ز ـ س ـ ض ـ ط ـ ظ ـ ن ) ادغام کرده است، و اَمْ هَلْ تَسْتَوى (رعد) را چون مثل حمزه به ياء مغايب خوانده، موردى براى ادغام ندارد .

هـ: ب را در ف (مثل خلاد) که در پنج موضع قرآن نزد م قرار گرفته اند : اِنْ تَعْجَبْ فَّعجَبٌ (رعد) اِذْهَبْ فَّمَن (اسرا) فَاذْهَبْ فَّانَّ لَکَ (طه) مَن لَم يتُبْ فَّاوُلئِکَ _حجرات) يغْلِبْ فَسَوْفَ (نساء) و همچنين ف را در ب اِنْ نَّشَاء نَخْسِفْ بِّهُمُ الاَرضَ (سبا) ادغام نموده است .

و به روايت ابوالحارث از کسائى ل ساکنه را در ذ شش موضع قرآن کريم به ادغام است: مَنْ يَّفْعَل ذّلِکَ (بقره) مَنْ يَّفْعَلْ ذّلِکَ يلق اثاماً (فرقان) و در بقيه مواضع واقعه در (آل عمران؛دو موضع ـ نساء ـ منافقين) . و به روايت الدورى و بقيه قراء به اظهار در هر شش موضع.

ز : کسائى ث را در ت اُورِثتُّمُوها (اعراف ـ زخرف) لَبثتُّمْ ـ لَبِثْتَّ و ساير صيغ آن و همچنين يلْهَثْ ذّالِکَ (اعراف) وَ ارْکَبْ مَّعَنا (هود) وَ يعَذِّب مَّنْ يشاء (بقره) را که به سکون ب خوانده، ادغام نموده است .

در حروف مقطعه : ن يس را در وَ القران و نون را در وَ القلم و نون طسم (شعرا ـ قصص) را در ميم، ادغام کرده، و ن طس را نزد ت تَلِکَ (نمل) به اخفاء خوانده است .

 

اشمام

 

کسائى اشمام حرکت به حرکت را درافعال قيلَ (هرجا باشد) غيضَ (هود) وَجئَ (زمر ـ فجر) حيلَ (سبا) سيقَ (زمر ـ دو موضع) سيئَ (هود ـ عنکبوت ) سيئَت (ملک) اجرا نموده است و طريقه انجام اين اشمام چنين است، که کسره اول را به جزئى از ضمه، و بعد کسره ترکيب کنيم . که جزء ضمه کم و مقدم، و جزء کسره زيادتر و بعد از آن بيايد . تبصره : اين اشمام فقط در افعال است و رد قيلهِ (زخرف) و قيلاً (نساء ـ واقعه ـ مزمل) که اسم هستند اشمام نيست .

 

و در اشمام حرف به حرف

 

(مانند حمزه) تمام صادهاى ساکن که قبل از دال واقع شده اند، اشمام به ز کرده، مثل : مَنْ اَصْدَقُ ـ تَصْدِيةً ـ فَاصْدَعْ و امثال آن . و طريقه انجام آن اينست که صداى ص با ز چنان مخلوط شود، که حرف ديگرى متولد گردد که نه صاد و نه ز خالص باشد ولى بايستى صداى ص غالب بر ز باشد .

فتح و اماله :

کسائى کليه الفات منقلبه از ياء را در اسم يا در فعل در هر حال اماله کبرى نموده، مثل : الهُدى ـ اَتى ـ سَعى ـ اِسْتَعلى . و الف منقلب از ياء در اسماء به تثنيه آن شناخته مى شود : مَولى ـ مَولَيانِ ـ فَتى ـ فَتَيان . و در افعال وقتى اسناد به متکلم يا مخاطب داده شود، اگر ياء ظاهر شد . يائى است، مثل : رَمى ـ رَمَيتُ ـ اِشتَرى ـ اِشترَيتُ ـ استَعلى ـ استَعلَيتَ و در اين صورت اماله لازم مى آيد، و اگر واوى باشد، اماله جايز نيست . از آنها چند مورد که واوى است کسائى اماله کرده است : اَلعُلى ـ اَلقُوى ـ الضُّحى ـ دَحيها ـ طَحيها ـ تَليها ـ اَلرِّبا و کلمات واوى وقتى از سه حرف بيشتر باشند، مانند : يرضى ـ اَدنى ـ مَرضى ـ تَزَکّى ـ زَکّيها ـ نَجّانا ـ اَنْجاهُ ـ يدْعى ـ يتْلى ـ اِعْتَدى ـ فَتَعالى داخل در اماله مى شوند .

و الفات تأنيث مقصوره مثلث الفاء (فَعلى ـ فِعلى ـ فُعلي) مثل : تَقوى ـ اَسرى ـ اِحدى ـ ذِکرى ـ قُربى ـ اُخرى و آنچه بر وزن فُعالى و فَعالى آيد، مثل : اُسارى ـ کُسالى ـ يتامى ـ نَصارى اماله نموده است .

و هر الفى که در رسم الخط مصاحف به ياء نوشته شده باشد مثل: مَتى ـ بَلى ـ يا اسَفى ـ عَسى ـ اَنّى (استفهاميه) اماله کرده است.

تبصره : در پنج کلمه آن مثل بقيه قراء به فتح خوانده: لَدى ـ اِلى ـ حَتّى ـ عَلى ـ ما زَکي.

اماله کلمات آخر آيات 11 سوره از قران کريم (طه ـ نجم ـ معارج ـ قيامه ـ نازعات ـ عبس ـ اعلى ـ شمس ـ ليل ـ ضحى ـ علق) را به هر تقدير اگر واوى، يائى، اصلى، زائده، در اسماء يا افعال فرقى در اماله آنها نمى کند، و غرض يکسان بودن آنهاست .

تبصره: اگر الف آنها، بدل از تنوين باشد، مثل : هَمْسَا ـ ضَنْکا ـ نَسْفا ـ عِلْما اماله نمى شوند .

کسائى کلمه احيا را اماله مى دهد و اگر اين لفظ قرين به ( ف ـ و ـ ثم ) هم باشد نيز اماله داده است همچنين کلمه مَحْياهُم (جاثيه) کلمات تُقْيةً و حَقَّ تُقاتِه (آل عمران) و هَدينى ـ هَدينِ و اَنسانيهِ ( کهف ) مَنْ عَصانى (ابراهيم) اَوْصينى ـ إتينِيَ الکِتابَ (مريم) إتينِيَ اللهُ (نمل) اماله از کسائى است .

کلمات : ضُحيها (شمس ـ ذاريات) وَالضّحى ـ سَجى (ضحي) و مَثويکُم ـ مَثواهُم ـ مَثواهُ را کسائى اماله داده، و در مَثواى (يوسف) اماله به روايت الدورى است . در کلمه نَأبِجانِبِهْ (اسرا ـ فصلت ) کسائى الف بعد از همزه را با همزه اماله کرده است، و کلمه اِنيهُ (احزاب) الف و ن آنرا با هم و کِلاهُمَا (اسرا) الف بَلْ رانَ (تطفيف) کلمه التَّوريةَ (هرجا باشد) و کلمه رُؤياى (دو موضع يوسف) و کلمه مرضات اماله از کسائى است . کلمه خَطايا ـ خَطاياکُم ـ خَطايانا ـ خَطاياهُم (در همه قران) اماله الف بعد از ى کسائى است . کلمه رَءا هر جا قبل از متحرک باشد در هفت موضع آمده رَءا کَوکَباً (انعام) رَء اَيديهِم (هود) و ديگر رَءاکَ (انبياء) رَءاها (نمل ـ قصص) و غيره که قبل از ضمير واقع شده اماله راء و همزه با هم قراءت کسائى است، و در وصل آن رَءَا الشَّمسَ ـ رَءَا القَمَر ـ رَءَا الَّذينَ (دو موضع نحل) و بقيه کسائى اماله ندارد .

کسائى الف را در لفظ البَوارِ (ابراهيم) ـ القهّارِ (هر جا باشد) و الف متوسطه واقع بين دو راء که اولى مفتوح و دومى در آخر کلمه مکسور باشد، مثل : الْاَبْرار ـ مِنْ قَرارٍ ـ مِنَ الْاَشرارِ، والف هارٍ (توبه) اماله آنها از کسائى است .

 

تبصره :

 

الفى که به لحاظ کسره راء بعدش اماله يا تقليل مى شود، در وقف هم که راء ساکن مى گردد، باز اماله يا تقليل به قوت خود باقى است . ( در وقت به روم بر اين کلمات، که ثلثى از حرکت کسره راء باقى مى ماند بطريق اولي)

 

در حروف مقطعه :

 

راء درالمر ـ الر ـ و ها و ياء در کهيعص ياء در يس ـ طا و ها در طه ـ و طا در طسم و طس ـ حء در حم، اماله آنها از کسائى است .

اما کلماتى که اماله آنها به روايت الدورى از کسائى است : کلمه الرُّءيا، مثل لِلُرّءيا تَعبُرُوُنَ ـ رُؤياکَ (يوسف) قَد صَدَّقتَ الرُّءيا (صافات) رَسُولَهُ الرُّءيا (فتح) و بقيه ـ کلمات روءياک (يوسف) و مَثواى (يوسف) مَحياى (انعام) ـ مِشکاةٍ (نور) هُداى (بقره ـ طه) لفظ کافِرينَ ـ جَبّارينَ (مائده ـ شعرا) وَ الجارِِِ (دو موضع نساء) را الدورى از کسائى اماله روايت کرده است .

اماله الف اَنْصارى (آل عمران ـ صف) سارِعُوا (آل عمران) نُسارعُ (مؤمنون) يسارعون (هر جا باشد) اذانِهِم (الف بعد از ذال) إذانِنا (فصلت) طُغيانِهِم (هرجا باشد) بارِئُ (حشر) بارِئِکُمُ (بقره) از الدورى کسائى است .

 

تبصره :

 

الف يوارى ـ فَاُوارى (مائده) از الدورى به فتح و اماله روايت شده ولى اصح فتح است، مثل يوارى (اعراف) که خلافى در فتح آن نيست .

الف وسط کلمه که قبل از راء مکسور آخر کلمه واقع شده، الدورى کسائى اماله روايت کرده است، مثل : اَبْصارِِ ـ وَ الدّارِ ـ وَ الحِمارِِ ـ مِنَ الکفارِ، اگر چه به اين کلمات ضمير متصل شود، مثل اَبصارِهمِ ـ الى حِمارِکَ . در اين قاعده راء مکسور بايستى در آخر کلمه باشد . پس در لاتُمارِ فيهم (کهف) که در اصل تُمارى بوده و به علت لاء نهى ى حذف شده اماله نيست . ولى در اَلجَوارِ (شورى ـ رحمن ـ تکوير) که ياء از باب منقوص يا براى التقاء ساکنين حذف شده اماله آمده (اشارات الجليه) .

 

اماله، نزديکى فتحه به کسره :

 

کسائى تاء تأنيث، اگر مدور (ة) مثل رَحمَةً يا کشيده اِنَّ رَحمَتَ الله نوشته شده باشد، و همچنين بر کلماتى که لفظاً مؤنث آمده و مقصود دلالت بر تأنيث آن نبوده .

مثل : کاشِفَةً ـ بَصيرَةً ـ هُمَزَة ـ لُمَزَة. همه را در هنگام وقف به هـ وقف نموده (در وصل به ت) و در موقع وقف، حروف قبل آنها را اماله مى دهد ( نزديکى فتحه به کسره ) به اين شرح :

از حروف هجائيه ده حرف ( حق ضغاط عص ـ خظا ) استثناء است . يعنى قبل از هاء تأنيث اماله نمى شود . و چهار حرف (اکهر) اگر ماقبل آن ياء ساکنه يا کسره باشد اماله مى شوند .

 

تبصره :

 

اگر بين کسره و يکى از حروف چهارگانه (اکهر) حرف ساکن ديگرى واقع شد، اين حرف مانع اماله نمى شود، مثل لَعبِرَة ـ سِدرَة ـ وِجهَة (در فِطرَت چون ساکن قبل آن حرف استعلاست اختلاف است ) .

و در پانزده حرف باقيمانده از مجموع حروف که قبل از تاء تأنيث واقع شده باشند، بدون هيچ قيد وشرطى اماله آنها از کسائى قولى واحد است و آنها عبارتند از (فجثت زينب لذود شمس) .

و قولى ديگر اماله همه حروف هجائيه قبل از تاء تأنيث است . مگر الف ماقبل هـ تأنيث که در آن اماله به هيچ وجه نيست، و قول اول ارجح است .

 

وقف به مرسوم الخط

 

کسائى تاء تأنيث را چه مدور و چه کشيده نوشته شده باشد به هـ وقف مى کند . وقف بر ذات، ذاتَ بَهجَةٍ (نمل) هَيهاتَ (دو موضع مؤمنون) مَرضاتَ (بقره ـ نسا) ـ ( تحريم) لاتَ حينَ (ص) وَاللّاتَ (نجم) همه را به هـ وقف کرده، ولى مثل همه قراء، ذات را در ذاتَ بَينِکُم و ذاتَ اليمينَ و ذاتَ الشمال به ت وقف نموده، و کلمه يا اَبَت را به ت وقف کرده است .

در وقف بر کلمات مالٍ (فرقان ـ کهف ـ نساء معارج) از کسائى به دو وجه : وقف بر ما يا وقف بر ل، و در وقف بر اَيهَ (زخرف ـ نور ـ رحمن) به الف اَيها وقف کرده، در وقف بر کلمات وَيکَأَنَّ وَيکَاَنَّهُ (قصص) کسائى روى ى وقف نموده و به قراءت او ابتدا به ک بعدش صحيح است . در اَياً ما (اسراء) کسائى بر اَيا (ابدال تنوين) وقف کرده است .

 

ياءات اضافه :

 

بَيتى (بقره ـ حج ـ نوح) وَجْهى (آل عمران ـ انعام) يدى اَليکَ و اُمّى اِلهَين (مائده) اَجْرى اِلّا (يونس ـ هود ـ شعرا ـ سبا) يا عِبادى الَّذينَ (عنکبوت ـ زمر) قُل لِعِبادى الَّذينَ (ابراهيم) و مَعى (اعراف ـ توبه ـ کهف ـ انبياء ـ شعرا ـ قصص ـ ملک) ما کانَ لى (ابراهيم ـ ص) لى فيها (طه) لى نَعجَةٌ (ص) لى دين (کافرون) به سکون ى خوانده است و عَهدى الظّالِمينَ (بقره) را به فتح ى در ياءات ـ يوم يأتِ (هود) ما کُنّا نَبغِ (کهف) باثبات ى در حال وصل خوانده و در فَما اتينِ اللهُ (نمل) را به حذف ى در حال وقف و وصل خوانده است .


برچسب‌ها: <-TagName->

نوشته: ناصر طاهري در: یک شنبه 28 اسفند 1390برچسب:اصول قرائت کسائى,

|

 
آرشيو مطالب پيشين:
فلسفه نماز چیست؟
چراشیعیان دست باز نماز میخوانند
چرا اهل سنت دست بسته نماز مي خوانند؟
شیعه شدن ایرانیان یا چگونه مذهب شیعه به ایران راه یافت
علت سجده بر مهر چیست؟
سالروز صنایع دفاعی ایران مبارک
ادرس جلسات تا اول رمضان 1391
انا لله و انا اليه راجعون
جلسه دوشنبه 29 اسفندماه 1390
تلاوتهاي استاد سعید مسلم
تلاوتهای استاد محمد عمران
تلاوتهاي استاد محمد الیثی
تلاوت هاي استاد طه الفشني
تلاوت استاد غلوش
تلاوت استاد شحات انور
أبو العينين شعيشع
اصول قرائت حمزه
اصول قرائت ابن عامر
اصول قرائت ابن كثير
اصول قرائت ابو عمرو البصرى
اصول قرائت خلف العاشر
اصول قرائت عاصم
اصول قرائت کسائى
اصول قرائت نافع
جلسه دوشنبه 22 اسفندماه 1390
دانلود 200 كتاب مذهبي
برخی از تلاوت های مرحوم استاد عبدالباسط محمد عبدالصمد
دانلود کلیه تلاوت های مجلسی استاد محمد صدیق منشاوی با لینک مستقیم
برخی از تلاوت های مرحوم استاد مصطفي اسماعيل
دانلود تلاوت تصویری از استاد مصطفی اسماعیل
جلسه دوشنبه 15 اسفند 1390
جلسه دوشنبه 8 اسفند 1390
عواقب دروغگويي از ديدگاه قران
اوصاف بهشت وبهشتيان از منظر قران وروايات
اسامي قاريان بين المللي تمامي 26 دوره مسابقات گذشته
اشنايي با تعدادي از قاريان بين المللي( مشهد مقدس)
گالری عکس قاریان مصری
تصاویری از قاریان مصری در محضر رهبر فرزانه انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای
معماهاي مساجد
معماهاي موسيقي قران
آرشيو كامل
 

No Image
No Image No Image No Image
 
 
 

درباره ما


    جلسه قرائت قرآن منتظرين حضرت ولي عصر(عج) با مديريت مهندس بابايي و با حضور استاد احمدآبادي و قاريان خوب آمادگي خود را جهت بسط و گسترش فرهنگ قرآني و آموزش تخصصي صوت و لحن اعلام ميدارد. منتظر حضور سبزتان هستيم.

لينك هاي روزانه

< Html />

    ورود اعضا:

    نام :
    وب :
    پیام :
    2+2=:
    (Refresh)

    خبرنامه وب سایت:





    آمار وب سایت:  

    بازدید امروز : 8
    بازدید دیروز : 0
    بازدید هفته : 166
    بازدید ماه : 175
    بازدید کل : 362785
    تعداد مطالب : 96
    تعداد نظرات : 8
    تعداد آنلاین : 1

    Alternative content


    تماس با ما

    آمار سایت


    مشاهده و دریافت کد

    استخاره آنلاین با قرآن کریم
    

توضيحات

No Image No Image